زندگی نامه

نقاشی اثر استاد زرین قلم
نقاشی اثر استاد زرین قلم

محسن الله داد (الهی) معاون عملیاتی ستاد جنگ‌های نامنظم و فارغ التحصیل فوق لیسانس در رشته‌ی مدیریت بازرگانی (MBA) از دانشگاه T.S.U شهر «هیوستن»، ایالت تگزاس آمریکا بود. پس از فعالیت‌هایی در انجمن اسلامی دانشگاه‌های آمریکا و آموزش دوره‌هایی با کمک دکتر ابراهیم یزدی، علاقه‌ی قلبی وافر او به دکتر شریعتی او را برای مراسم بزرگداشت ایشان به پاریس کشاند و در آنجا با دکتر مصطفی چمران آشنا شد. محسن بعد از این ملاقات شیفته و شیدای شخصیت دکتر شد و برای همسرش چنین نوشت:

“دکتر مصطفی، دوست، معلم، همراه، هم‌کاسه، مربی، مرشد، امید من است. که اگر تو او را ببینی و با زندگیش آشنا شوی، به زندگی امیدوار خواهی شد.”

در سال ۱۳۵۷ برای حضور در کنار رزمندگان فلسطینی و لبنانی به لبنان سفر کرد و در آنجا در کنار دکتر چمران و امام موسی صدر به آموزش‌های نظامی پرداخت.

او در مهر ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و شانه به شانه انقلابی‌های مسلمان کشورمان داد.

وی با ورود دکتر چمران به میادین جهاد و مقاومت در ایران، خود را به استادش رساند و تا زمان شهادت دکتر در جوار او جنگید. تنها دو ماه پس از شهادت دکتر چمران محسن که دیگر آرام و قرار نداشت در جبهه ی شحیطیه در اطراف بستان به شهادت رسید.

در ادامه…

تولد و دوران جوانی و زندگی شخصی

در آمریکا

در لبنان

دوران انقلاب و پس از انقلاب

کردستان

جبهه جنوب

شهادت

۱) تولد و دوران جوانی و زندگی شخصی

در تاریخ ۴ آبان ۱۳۲۸ در کن از توابع تهران در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. نام پدرش ابوالقاسم بود رابطه‌ی عاطفی عمیقی با پدر خود داشت. محسن ۳ برادر و ۲ خواهر داشت. به فوتبال علاقه‌ی زیادی داشت. در مدرسه‌ی کیهان نو فارق التحصیل شد و آموزش‌های عالی خود را در مؤسسه‌ی عالی حسابداری ادامه داد و بعد از ازدواج  با خانم طاهره توکلیان به همراه او برای ادامه‌ی تحصیلات به آمریکا رفت.

بشنوید:

بالا↑


۲) در آمریکا

 محسن در دانشگاه (T.S.U (Texas Southern University شهر هیوستون ایالت تگزاس آمریکا در رشته‌ی مدیریت بازرگانی (MBA: Master of Business Administration) فوق لیسانس گرفت. دو برادر همسر او هم‌زمان در آمریکا تحصیل می‌کردند. او و همسرش جذب انجمن اسلامی دانشگاه‌های آمریکا شدند و در آن‌جا روابط دوستانه‌ی زیادی با اعضاء دوران خود برقرار کردند. از اعضاء هم‌دوره‌ی ایشان می‌شود به آقایان رضا امراللهی، کمال خرازی، علی منفرد، علی ساقیان، مرحوم علی شاهچراغی، احمد و حسین نصیری و… نام برد. در آمریکا با کمک دکتر ابراهیم یزدی به دوره‌هایی برای آموزش مهرسازی در نیویورک و… پرداخت.

بالا↑


۳) در لبنان

شهید محسن و همسرش پس از فرستادن دختر یک ساله و نیمه‌ی خود سمیه به ایران از آمریکا به لبنان رفتند و با نام‌های مستعار فاطمه و محمد در هنرستان صنعتی جبل عامل واقع در شهر صور تحت نظر دکتر مصطفی چمران به آموزش‌های نظامی و اضطراری پرداختند…

ادامه به زودی…

بالا↑


۴) دوران انقلاب و پس از انقلاب

در تیر ماه سال ۵۸ همزمان با تولد پسرش میثم، محسن به مدیریت کارخانه کابلسازی ایران منصوب شد.

محسن تا آن روز هنوز شغلی با درآمد کافی نداشت. او همه وقت و انرژی خود را بدون چشم‌داشت مادی برای انقلاب نوپای ایران و به خصوص دستگیری جامانده‌های ساواک گذاشته بود. امیدوار بود که با ورود این عضو جدید و همچنین جایگزینی در شعلش بتواند شرایط مناسب‌تری را برای همسر و فرزندانش که هنوز در منزل مادر همسرش زندگی می‌کردند فراهم کند. اما به محض تحویل کارخانه، خبر اعتصاب کارگران شعبه شیراز او را به آن شهر کشاند.

از سوی دیگر محسن حاضر نبود از سایر کارهایش مثل رسیدگی به امور کردستان و همراهی دکتر چمران در معاونت انقلاب دست بردارد و به این ترتیب این حکم جدید نه تنها آرامشی برای محسن و خانواده‌اش به همراه نداشت بلکه مسئولیت او را بیشتر کرد.

بالا↑


۵) کردستان

در سفر به کردستان، دایی محسن – شهید حبیب اله روستایی – که حقیقتاً یک فرشته‌ی زمینی بود به اصرار خودش او را همراهی نمود.

دایی جان نه تنها فردی فنی و کار بلد بود، بلکه مردی مؤمن و خدایی بود که منبع خیرات بسیار زیادی در آنجا شد.

دایی جان و پسرش – شهید علی روستایی – به تدریج در مریوان و دیگر نقاط کردستان یک گروه جهادی تشکیل دادند. گروهی که به خاطر اخلاص در عمل و ایمان و باور و منش خاص اخلاقی‌شان باعث شدند مردم این منطقه که سال‌ها از ساده‌ترین امکانات زندگی محروم مانده بودند عاشقانه و حقیقتاً همراه آن‌ها شود.

حضور محسن و تیم جهادی دایی جان حدود پنج تا شش ماهی که قبل از جنگ در کردستان بودند فتح بابی شد برای رفع کدورت‌هایی که سال‌ها بر دل مردم این منطقه سنگینی می‌کرد.

بالا↑


۶) جبهه جنوب

با شروع جنگ تحمیلی همراه گروهی که اکثرا از وابستگان نزدیک او بودند به خوزستان رفت. در عملیات‌هایی در هویزه، محور مالکیه، سدکوهه و شکست حصر سوسنگرد حضور فعال داشت. هر کجا لازم بود از انجام وظیفه ابایی نداشت.

بالا↑


۷) شهادت

پس از شهادت دکتر چمران به تهران مراجعت و مدتی را صرف رسیدگی به امور کارخانه تحت مدیریت خود نمود و وقتی شنید که عملیاتی در منطقه شحیطیه در مسیر الله اکبر به بستان در جریان است، خود را به جنوب رساند. سرگرد فرتاش در مورد محسن الله داد می‌گوید که وقتی پیش من آمد گفت که من خواب دیده‌ام شهید چمران یک چشم ندارد. من همان چشم او هستم، آمده‌ام که پیش او بروم. من که با شهادت ده‌ها نیروی ستاد جنگ‌های نامنظم بعد از فقدان دکتر چمران مواجه بودم با التماس گفتم که خواهش می‌کنم از این حرف‌ها نزنید. ما این روزها شهید زیاد داده‌ایم به همین خاطر در جریان عملیات، محسن الله‌داد را پیش خودم در محل ستاد عملیات نگه داشتم تا اینکه خبر دادند نیروهای درگیر ما در منطقه زیر آتش شدید قرار گرفته و در حال عقب نشینی تلفات سنگینی داده‌اند. محسن الله‌داد با اصرار خواهش کرد که او را برای عقب کشیدن نیروها بفرستد و ایشان در جریان عقب آوردن نیروها با ترکش توپخانه دشمن در دهم شهریورماه سال هزار و سیصد و شصت به شهادت رسید.

شرح عملیات:

عملیات محدود با نام نصر به منظور بیرون راندن نیروهای دشمن از شمال روستای جابر حمدان و رسیدن به نیروهای خودی به بستان انجام شد. منطقه‌ی این عملیات از شمال به شهر بستان، از جنوب به رودخانه کرخه نور، از غرب به روستاهای سویدانی و دغاغله و از شرق به تپه‌های شحیطیه و الله اکبر محدود می‌شد. سپاه، ارتش و ستاد جنگ‌های نامنظم و ژاندارمری سوسنگرد، سه روز پس از فاجعه انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر در تاریخ یازدهم شهریور هزار و سیصد و شصت این عملیات را اجرا نمودند.

عملیات پس از نیم ساعت اجرای آتش تهیه در ساعت ۵ صبح از دو محور آغاز شد و نیروهای رزمنده با وارد آوردن ضرباتی به نیروهای دشمن در غرب تپه‌های الله اکبر، در روز دوم موفق شدند پس از یک و نیم کیلومتر پیش روی، تپه سبز در کنار خاک‌ریز عصایی و دو روستا در شمال رودخانه کرخه را آزاد نمایند.

بالا↑


ضمائم