پل شناوری ساخته شد که عکسش هم هست. محسن الله داد با دکتر روی آن انداختهاند. تانک از روی این پل شناور رد میشد. این یکی از ابتکارات بچههای رزمنده بود که شاهکاری در آن زمان محسوب میشد. قبل از ساخت چنین پلی، از ارتش و نیرو هوایی و نیروی زمینی میآیند پیش دکتر و میگویند اصلا امکان ندارد که همچین پلی ساخته شود. این کار انجام شدنی نیست و ساخته شدنش مصادف با کشته شدن بچههاست.
دکتر آنجا میگویند که من یک نفر را میشناسم که شاید بتواند این کار را انجام دهد. دکتر آن موقع وزیر دفاع بودند. و میگوید یک نفر هست که به هیچکس نه نمیگوید. و بعد به محسن میگوید این کار را انجام دهد. محسن هم با بچهها با تیوپ کامیون و یکسری چوپ و طناب روی کرخه نور یک پل زدند. یعنی با کمترین امکانات! بچهها اینطور میگفتند که چون آن منطقه برای دشمن دید داشت، ما میرفتیم زیرآب و کم کم بالا میآمدیم و با طناب تیوب اول را میبستیم و به همین صورت و با احتیاط تیوب دوم.
وقتی کار تمام شده بود، دکتر گفته بود “محسن! روی این آدم هم که برود ممکن است بیفتد.” محسن هم گفته بود دکتر با جیپ بیا و ببین که چیزی نمیشود. که دکتر هم با جیپ روی آن میرود و پل مقاومت میکند. در آخر هم عکس یادگاری بچهها با دکتر چمران در حال غذا خوردن روی آن پل باقی ماند.
دکتر:یه نفر را میشناسم که نه نمی گوید ،،،،،
عاشق این صفتم